قسمت نبود...
خیلی دلم گرفته.خیلی سخته بخوای یه چیز رو بنویسی ولی ... خیلی دلم گرفته.خیلی سخته بخوای یه چیز رو بنویسی ولی قبلش یه بغض همیشگی خفت کنه.چقد غمگینه این روزای سردتنهایی.شاید یه روزی وقتی میخوای احوال منوبپرسی عکسم روتو صفحه ی سفر کرده ها ببینی شاید کودکی بازیگوش سفر بی بازگشتمو از دیوار کوچه تونبکنه و پاره کنه.خیلی دلم گرفته الان من موندم و یه اتاق خالی و یه کیبورد واسه نوشتن ویه اهنگ غمگین.ساعت ها میرم تو فکر گذشته خودمو مرور میکنم به یه نقطه ش که میرسم دیگه دوس ندارم از اون قسمت خارج بشم ولی چه فایده که با مرور لحظات قشنگش به ارزوهایی میرسی که در حال سوختن هستن.نمیدونم چرا خیلی زود دیر میشه نمیدونم چرا تا بیای به خودت بجنبی می بینی خفن از روزگار رودست خوردی و تنهای تنها موندی.واسه خودم متاسفم که عاشق کسی شدم که احساس ومعرفت واسش معنی نداشت.میخواستم بگم اگه خدایی وجودداره اگه قیامتی هست و حساب و کتابی در کاره اه من دامنتو میگیره.حداقلش میگفتی ازت متنفرم و نمیذاشتی از بی محلی کردنت اتش بگیرم یعنی نمیتونستی جواب منو بدی؟لا اقل میذاشتی حرفامو بگم.نمیدونم ....... چی شد که یه غریبه اونو ازم گرفت یعنی خدا فقط سهم من از اون دلتنگی بود؟کسی که دم از عشق با من میزد کسی که طاقت ناراحتیه منو نداشت خیلی راحت رفت و تنهام گذاشت.مگه خدا تو عادل نیستی؟ این چه عدالتیه که دلتنگیش واسه من باشه و خوشیش برای دیگری.خدایا یادته بیشتر وقتها ازت میخواستم عشقمو کمرنگ نکنی؟یادته خدا بهت میگفتم دوست دارم عشقمو بیشتر کنی؟ولی خدا این داغ دلمو کی باید جواب بده؟درسته مندم نمیزنم و تو خودم میریزم ولی مگه من دل ندارم؟چطوردلت اومد این سرنوشت رو واسم رقم بزنی؟میگم خدا نه بنده صالحی بودم که بخوای صبرمو امتحان کنی و نه اون ادمی که تحمل سختی رو داشته باشه.پس چرا این سرنوشت رو واسم رقم زدی؟یکی نیست به عشقم بگه با مرام مرسی از معرفتت.یکی نیست بهش بگه رحم و مروتت کجا رفته؟ توکه میدونستی اگه یه روز ازش دور میشدی هرچی اشک تو چشاش بود واست مصرف میکرد.چطور دلت اومد بی خدافظی رهاش کنی؟یکی نیست بهش بگه تو که فقط لاف عاشقی باهاش میزدی چرا تنهاش گذاشتی؟ یکی نیست بهش بگه مگه گناه اون چی بود؟اون از تو چی میخواست که رهاش کردی؟جز این بود که حتی طاقت یه قطره اشکتو نداشت.یکی نیست بهش بگه اون هر وقت دلش میگرفت دوس داشت بهت زنگ بزنه تا به گریه هاش گوش کنی و ارومش کنی.یکی نیست بهش بگه اون از ارزوهای ایندش واست تعریف میکرد و تو با بی رحمی تمام زدی ایندش رو خراب کردی.یکی نیست بهش بگه چطور دلت اومد بری با اینکه بارها بهت گفته بود وجود تو فقط واسش مهمه.پس چرا تنهاش گذاشتی؟تو الان فقط بگومن با این همه خاطره چیکار کنم؟
MiSs-A |